شاگردی از استـادش پرسیــد :
استــاد ، چکار کنم خواب امـام زمــان ارواحنافداه را ببینــم ؟
استــاد گفت : شب یــک غذای شور بخور ، آب نخور و بخواب !
شاگرد دستــور استــاد را اجرا کــرد و بــرگشت.
شاگرد : استــاد ، دیشب دائم خواب آب را می دیــدم.
خواب دیــدم بــر لب چاهی دارم آب می نوشم ، کنار نهر آبــی
در حال خوردن آب هستم،در ساحل رودخانــه ای مشغولِ . . . !
استــاد فرمـود : تشنــه آب بــودی خواب آب دیــدی تشنــه امـام زمــان بشو تا خواب امـام را ببینــی . . .
بسم الله
جمعه برای خرید گردو به خانه روستایی رفتیم....
به زیبایی از ما استقبال کرد با اینکه هیچ شناختی از هم نداشتیم...
به خوبی مهمان نوازی کرد با صفا و صمیمیت
ابتدای ورود به خانه تصویر زیبای حضرت آقا کنار ساعت توجه ام را جلب کرد
روستایی هایی که امکانات مادی چندانی ندارند چقدر دل در گرو رهبر داده اند و چقدر دوستش دارند که هر ساعت عشق دیدنش را دارند.
ما چقدر ولایی هستیم؟؟
کسی که در برابر خدا زانو میزند ، میتواند در برابر هرکسی ایستادگی کند . . .