مطرح شدن بحث تهاجم فرهنگی توسط رهبر انقلاب اسلامی ناشی از دو چیز بوده است؛ یکی اهمیت مسألهی فرهنگ؛ یعنی اینکه مبنا و زیربنای همه فعالیتها و برنامهها باید بحث فرهنگی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (پیوست فرهنگی) باشد. نکتهی دوم اینکه مردم ما با فرهنگ خودشان که فرهنگ مذهبی است بزرگ شدهاند. لذا مسألهی اصلی مسألهی فرهنگ است. در همین سخنان اخیر هم شاهنکتهی صحبت ایشان این بود که «فرهنگ در حاشیه نیست، در حاشیه اقتصاد و سیاست نیست، بلکه اقتصاد و سیاست هستند که در حاشیه فرهنگ هستند.»
حضرت آقا وقتی در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و جاری صحبت میکنند، خیلی وارد جزئیات نمیشوند. معمولاً خطوط قرمز، رهنمودها و راهنماییها و پیشنهادهای اساسی را مطرح میکنند ولی در مورد فرهنگ مخصوصاً در این جلسهی اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد جزئیات شدند و مصادیق را مثال زدند. این مثالهای روشن نشان از تسلط ایشان به این مسائل فرهنگی است که از قدیم بوده و آشنایی وسیعی که ایشان نسبت به سینما، کتاب، تئاتر و… دارند.
سه عامل مهم
اولین عامل وجود آدم فرهنگی است؛ تا آدم فرهنگی نباشد کار فرهنگی نمیشود. آدم فرهنگی مقصودم نویسنده است، شاعر است، هنرمند است؛ کسی که کار فرهنگی میتواند انجام دهد. این آدمها باشند تا تولید فرهنگی بکنند و بعد هم روی آن بشود کار انجام داد. اینجاست که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید راجع به این آدمهای فرهنگی برنامهریزی و فکر داشته باشد. اینجاست «حمایت» معنا پیدا میکند. یک نویسنده و یک هنرمند این همه دغدغهی معیشت نداشته باشد. مگر ما چقدر از این آدمها داریم؟ شاید در کل کشور کسانی که اهل قلم و اهل نوشتن و نقاشی و سینما و تئائر باشند، تعداد زیادی نباشد. بنابراین شورای انقلاب فرهنگی برای حمایت از اینها باید فکر کند و اجرا کند.
نکتهی دوم با تولید فرهنگی معنا پیدا میکند. یعنی تا یک کتاب و یا فیلم و یا موسیقی خوب نباشد که کار فرهنگی معنا ندارد، بلکه فقط میشود یک شعار و صحبتهای کلی. اینجاست که حمایت از نوع دیگری مطرح میشود. علاوه بر حمایت از مولدین فرهنگ، حمایت از تولیدات فرهنگی باید بشود.
سومین نکته فراهمشدن یک بستر مناسب و امن فرهنگی است تا کار فرهنگی خودش را عرضه کند و تبدیل به جریانهای فرهنگی شود؛ چراکه جریانهای فرهنگی هستند که اثرگذارند. بعضی وقتها یک فیلم سینمایی میتواند یک جریان ایجاد کند، یک عروسک میتواند یک جریان ایجاد کند، یک موسیقی میتواند یک جریان ایجاد کند. همهی این عوامل باید جمع شوند تا یک اتفاق بزرگ فرهنگی ایحاد شود.
برخورد حکیمانه یعنی برخورد بدون افراط و تفریط
نکتهی دیگر دربارهی سخنان رهبر انقلاب تأکید ایشان بر روی «برخورد حکیمانه» است. گفتند که مقصود ما این نیست که کل فرهنگ غرب را رد کنیم یا کلاً قبول کنیم، بلکه بعضی جاها را ممکن است قبول کنیم و بعضی جاها را ممکن است رد کنیم. این سخن در واقع یک رهنمود کلی است. ما الان دو نگاه افراطی و تفریطی در جامعه داریم. بعضیها معتقدند اصلاً فرهنگ غرب را کلاً بگذاریم کنار؛ به دلیل اینکه این فرهنگ ناشی از روحیهی سلطهجویانه بر همهی کشورهاست. بنابراین همهی ابزاری که وجود دارد مروج همان فرهنگ خواهد بود یا بهطور ناخودآگاه تأثیر خواهد گذاشت. این برخورد افراطی است. یک برخورد تفریطی داریم که نوعی انفعال است. اینکه هر چیزی هم از آن طرف میرسد چون حاصل اندیشههای انسانی است پس مورد پذیرش است و ما باید قبول کنیم.
به نظرم منظور آقا از برخورد حکیمانه یعنی نه افراط و نه تفریط. باید حکیمانه برخورد کرد و انتخاب آگاهانه و متناسب با شرایط داشت. چون فرهنگ چیزی نیست که در یک جایی محبوس شود بلکه سیال است. مسائل فرهنگی از هر نقطهای به هر نقطهی جهان حرکت میکند.
بنابراین شناخت شرایط اجتماعی و فرهنگی پدیدههای فرهنگی و مبانی نظریاش موجب میشود ما انتخاب حکیمانه داشته باشیم. مطلب دوم این است که ما با مبانی محکمی که از دین و فرهنگ چندهزار سالهمان داریم، قدرت انتقال مفاهیم فرهنگی را در سطح زیاد و مهمی داریم. همین اتفاقی که الان در دنیا افتاده، یعنی جمهوری اسلامی ایران الان حرفهایش در همه جای دنیا وجود دارد. رسانهها کمک کرده، بالاخره ما حرفی برای گفتن داشتیم منتقلش کنیم. اگر حرفی نداشتیم هرچقدر هم رسانه باشد فایده نخواهد داشت.