انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید و مردم انقلابی، اداره حکومت کشور را به دست گرفتند.
سال 1357 در حالی آغاز شد که صدای مهیب انفجار خشم مردم که از 19 دی سال 1356 در قم آغاز شده بود از تبریز، یزد، جهرم، کازرون، تهران ،اصفهان، شیراز، مشهد، رفسنجان، همدان، نجفآباد و سایر شهرهای ایران به گوش شاه وآمریکامیرسید.
امام خمینی (ره)با آنکه از ایران دور بودند حوادث انقلاب را روز به روز هدایت میکردند. پیامها و اعلامیهها و مصاحبههای امام پی در پی از نجف میرسید و بلافاصله به صورتهای مختلف اعلامیه و نوار تکثیر میشد و در اختیار مردم قرارمی گرفت.
امام، مردم را به سرنگونی رژیم شاه دعوت میکردند و از توطئههایی که ممکن بود انقلاب را به انحراف بکشاند، آگاه میساختند.
- رمضان سال 1357
روز عیدفطر مردم در بسیاری از شهرهای ایران پس از نماز باشکوه عید علیه رژیم تظاهرات کردند. در این میان با شکوهتر از همه، تظاهرات عظیم میلیونی مردم تهران بود که از صبح تا ساعت 4 بعداز ظهر ادامه داشت و از نظر کثرت جمعیت و وحدت کلمه مردم و مخالفت صریح با شاه تا آن زمان بی نظیر بود و رژیم را به شدت وحشتزده کرد.
روز پنجشنبه 16 شهریور شاهد حضور یکپارچه زنان مسلمان بودیم که با پوشش اسلامی و شعارهای پر شور و کوبنده خود شکوه و معنای خاصی به تظاهرات داده بودند.
حضور زنان در راهپیمایی نشانه آن بود که رژیم شاه در همه کوششهایی که برای جدا ساختن آنان از دین و روحانیت کرده بود شکست خورده و از جمله شعارهای مردم در این تظاهرات: «استقلال آزادای جمهوری اسلامی» و «الله اکبر خمینی رهبر» بود.
مردم هنگام عبور از کنار کامیونهای ارتشی به سوی آنها گل پرتاب میکردند و فریاد می زدند: «برادر ارتشی چرا برادر کشی» این شعار، رژیم را که میخواست از ارتش برای سرکوبی ملت استفاده کند سخت عصبانی میکرد.
- 17شهریور سال 1357
در راهپیمایی روز پنجشنبه 16 شهریور مردم اعلام کردند که فردا صبح دوباره از میدان شهدا حرکت خواهند کرد.
در نخستین ساعات صبح روز جمعه 17شهریور رادیو اعلامیه دولت را که خبر از برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر ایران میداد، با لحنی تهدیدآمیز به تکرار قرائت کرد و از مردم خواست که در خیابانها و معابر اجتماع نکنند و به خانههای خود بازگردند، اما مردم تهران در آن روز در برابر گلولههای دژخیمان ایستادند و فریاد الله اکبر، خمینی رهبر و مرگ بر شاه سردادند.
مزدوران شاه، زنان و مردان مسلمان و دلیر را به گلوله بستند. هیچ کس به درستی نمیداند که در آن روز چند هزار نفر از مردم تهران به شهادت رسیدند، آنقدر مسلم بود که از صبح تا عصر محلات جنوبی تهران پر از کامیونهای نیروهای مسلح شاه و آکنده از صدای رگبار تیر و آمبولانس ها و بیمارستانها نیز مملو از شهیدان و مجروحان بود.
تعداد زیادی از زنان و دختران جوان نیز در میان شهیدان وجود داشتند و چادرهای سیاهشان به خون پیکرشان آغشته بود.
17 شهریور و روز تجلی ایمان و اراده ملت و روز حماسه و فداکاری و روز افتخار اسلام و مسلمین شد و به صورت نقطه عطفی در تاریخ انقلاب درآمد.
- آغاز ماه محرم
ماه محرم نزدیک بود و همه میدانستند که با طلوع این ماه خیزش و جهش جدیدی در انقلاب پیدا خواهد شد.
امام خمینی چکیده فرهنگ اسلامی و جامعه شناس واقعی جامعه ایران بودند، ظرفیت انقلاب محرم را خوب میشناختند. این بود که چند روز قبل از ماه محرم با پیامی فصیح که از آن عطر کلام حق به مشام میرسید، دلها را متوجه کربلای حسینی کردند و فرمودند:
با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد. ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد. ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله را بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد.
ماهی که به نسلها در طول تاریخ راه پیروزی خون بر سرنیزه را آموخت. ماهی که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند. ماهی که امام مسلمین راه مبارزه با ستمکاران را به ما آموخت.
- راهپیمایی تاسوعا و عاشورا
نهضت امام خمینی از آغاز متکی و مبتنی بر نهضت امام حسین (ع) بود. واقعه 15 خرداد سال 1342 هجری شمسی در ماه محرم و 2 روز پس از عاشورا واقع شده بود.
اینبار هم تاسوعا و عاشورای دیگری پس از 15 سال فرا رسیده و ملت آماده بود تا با شعار کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، حماسه عاشورا را بار دیگر در برابر یزید زمان تکرار کند.
- اعلام تشکیل شورای انقلاب
روز 23 دی ماه در اجتماع عظیمی که مردم به مناسبت گشایش دانشگاه تهران برپا کرده بودند، پیامی از امام خمینی(ره) قرائت شد که در آن رسماً تشکیل شورای انقلاب اعلام شده بود.
در قسمتی از این پیام آمده بود:
«به موجب حق شرعی و بر اساس اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد.
این شورا موظف به امور معین و مشخصی شده است که از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفی و شروع به کار خواهد نمود.»
این نخستینبار بود که رسماً از سوی رهبر انقلاب تشکیلات و برنامههای آینده حکومت اسلامی اعلام میشد. این خبر در داخل و خارج از کشور انعکاس وسیعی یافت و به مردم که پیروزی را نزدیک میدیدند، دلگرمی بیشتری بخشید و در کنار مبارزات ویرانگر، نشانههای حرکتی سازنده را برای آینده انقلاب آشکار کرد.
- فرار شاه
نزدیک به 10 روز پس از نخست وزیری بختیار، شاه با تشکیل شورای سلطنت در 26 دی ماه 57 از کشور خارج شد.
فرار شاه نخستین قدم در راه پیروزی بود. مردم توانسته بودند طاغوت پر نخوت زمانه را که 37 سال غاصبانه و به زور بر مال آنها حکومت کرده بود، مجبور به فرار کنند. شادی و شعف مردم پس از شنیدن خبر فرار شاه دیدنی بود و خاطره آن روز هرگز از ذهن ملت فراموش نمیشود.
بازگشت امام خمینی به وطن
سرانجام صبح روز 12 بهمن 1357 بود که رهبر انقلاب به روی پلههای هواپیما ظاهر گردیدند.
جمعیت انبوهی که به استقبال رهبر خود رفته بودند در فرودگاه و در طول مسیر آن تا بهشت زهرا در طرفین خیابان ساعتها به انتظار نشسته بودند تا حتی یک لحظه از نزدیک چهره نورانی رهبر دور از وطن خویش را ببینند.
همه شهر گلباران و چراغانی بود. خنده از لبهای هیچکس دور نمیشد. میلیونها انسان که از سراسر ایران برای دیدار امام خمینی (ره) به تهران آمده بودند در انتظار بودند.
عدهای نیز در شهرستانها دقیقه شماری میکردند. در فرودگاه عدهای از علما و یاران دیرین امام خمینی (ره) به استقبلال آمده بودند.
امام خمینی (ره) قصد داشتند ابتدا در دانشگاه تهران چند دقیقه صحبت کنند، اما فشار جمعیت به حدی بود که این کار غیرممکن مینمود، لذا مستقیماً به بهشت زهرا تغییر مسیر دادند و این خود نمایانگر احترام و ارزشی است که امام خمینی (ره) قلباً به شهیدان و راه آنها دارند که به جای رفتن به هر محل دیگر بهشت زهرا را پس از 15 سال دوری از وطن جهت سخنرانی انتخاب میکنند.
مقصد امام خمینی (ره) در بهشت زهرا مزار شهدای گلگون کفن 17 شهریور بود.
- اعلام تشکیل دولت موقت
امام پس از بازگشت از بهشت زهرا در یک اقامتگاه ساده در جنوب شهر منزل گزیدند.
پس از ورود امام، سیل جمعیت بیوقفه برای دیدار در جریان بود. مردم اندک اندک با مقدماتی که برای ورود امام و استقبال از ایشان ترتیب داده بودند آمادگی تشکیلاتی پیدا میکردند.
در روزهای 15 تا 22 بهمن در کشور 2 دولت وجود داشت، یکی دولت موقت انقلاب اسلامی که مشروعیت و قانونی بودن خود را از حکم امام بدست آورده و مورد تأیید همه ملت بود و دیگری دولت بختیار که مردم و کارمندان انقلابی ادارات حتی اجازه نداده بودند وزیران کابینه او به داخل ساختمان وزارتخانهها وارد شوند.
- واقعه نیروی هوایی
مردم دسته دسته به دیدن امام میرفتند. ایران یکپارچه در جوش و خروش بود. همه چیز خبر از یک تحول سریع قریب الوقوع میداد.
روز جمعه 20 بهمن، شب هنگام ناگهان صدای الله اکبر مردم از بامها برخاست. خبر رسید که لشگر گارد شاهنشاهی به تعدادی از افراد نیروی هوایی که به انقلاب پیوستهاند حمله و تیراندازی کرده است.
مردم از همه جا به طرف پادگان نیروی هوایی شتافتند. درگیری و اجتماع مردم تا صبح به طول انجامید. افراد نیروی هوایی با مشاهده امت حزب الله جان بر کف درهای پادگان را به روی مردم گشودند. درهای اسلحه خانه شکسته شد و مردم مسلح شدند.
- اعلام حکومت نظامی
با مسلح شدن مردم، شهر به حالت جنگی درآمد. ساعت 2 بعد از ظهر روز شنبه 21 بهمن رادیو که در اشغال نظامیان بود اعلام کرد که از ساعت 4 بعد از ظهر حکومت نظامی برقرار است و احدی حق عبور و حضور در معابر را ندارد.
معلوم بود که آمریکا میخواهد آخرین حربه خود را به کار برد. ساعتهای تعیین سرنوشت فرا رسیده بود. همه منتظر بودند ببینند امام در برابر این تهدید جدی چه عکسالعملی نشان میدهد.
اندکی قبل از آغاز حکومت نظامی اعلامیه امام که در آن حکومت نظامی را لغو کرده بود در شهر دست به دست و دهان به دهان منتشر شد. امام فرموده بودند:
«... اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم هراس به دل خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی حق پیروز است ....»
مردم یکپارچه به خیابانها آمدند، جمعیت در همهجا موج میزد، حکومت نظامی شکست خورد و درگیری بین مردمی که مسلح شده بودند و نیروهایی که از ارتش به مردم پیوسته بودند با تانکها و قوای گارد و بعضی مراکز نظامی و کلانتریها آغاز شد.
- پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357
انقلاب اسلامی ایران 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید و مردم انقلابی، اداره حکومت کشور را به دست گرفتند.
پس از پیروزی انقلاب، ایران از نظر اوضاع و احوال داخلی عرصه حوادث تاریخی و مهم بیشمار و از نظر مسائل بینالمللی کانون توجه سیاستمداران و عموم مردم جهان شد. این انقلاب نهضت مستقلی بود و با تأثیری که بر مستضعفان و مخصوصاً مسلمانان جهان به جا نهاده بود کاخهای مستکبران را به لرزه افکنده بود.
به همین جهت از آغاز، آماج دشمنی و توطئه ابرقدرتها شد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب کمیت و کیفیت حوادث کشور به اندازهای فراوان و مهم بوده است که سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی سال 1357 در مقایسه با آن بسیار آرام و کم حادثه است.
12بهمن 57:
گروهی به نام «سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار میدهد که اگر آیتالله خمینی قصد داشتهباشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدیدها، امام خمینی(س) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمیدارم، ما به طرف کار بزرگی میرویم. شما هم جانتان را به خطر نندازید»
ایران در انتظار امام خمینی(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خیابانها را آب و جارو میکنند، خطهای سفید وسط خیابان تا کیلومترها تمیز شده و مردم مسیر حرکت امام را پر از گل کردهاند. ساعت نه و بیست و هفت دقیقه صبح، امام وارد خاک ایران شد.
12بهمن 57:
بختیار در واکنش به استقبال عمومی مردم از ورود امام، پیدرپی با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامههای آتی خویش سعی در عادی جلوهدادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسهی علوی دوختهاند. جمعیت مشتاق به دیدار اما آنقدر زیاد هستند که کوچههای اطراف مدرسهی علوی مملو از آدم شده است. مردم پارچههای دستنویسی روی دیوارها نصب کردهاند که رویشان نوشتهشده: «زیارت قبول، با یک بار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید»
13 بهمن57:
در تمام کشور مردم به اعتصاب عمومی دست زدهاند. کارکنان ادارات و وزارتخانههای مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمیدهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به دیدار امام میرود و استعفانامهاش را به ایشان تسلیم میکند و البته دوباره از سوی امام شهردار میشود. بختیار از انتشار این خبر و احتمال اینکه سرمشق دیگر زیر دستانش قرار گیرد به شدت میترسد و طی یک مصاحبه شروع به ناسزاگویی به جواد شهرستانی میکند و سایر کارمندان و مسئولان دولت خویش را تهدید میکند. با همهی اینها شهردار تهران، تنها کسی نبود که به مدرسهی علوی(محل سکونت امام) روی آورد.
14بهمن57:
در تمام کشور مردم به اعتصاب عمومی دست زدهاند. کارکنان ادارات و وزارتخانههای مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمیدهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به دیدار امام میرود و استعفانامهاش را به ایشان تسلیم میکند و البته دوباره از سوی امام شهردار میشود. بختیار از انتشار این خبر و احتمال اینکه سرمشق دیگر زیر دستانش قرار گیرد به شدت میترسد و طی یک مصاحبه شروع به ناسزاگویی به جواد شهرستانی میکند و سایر کارمندان و مسئولان دولت خویش را تهدید میکند. با همهی اینها شهردار تهران، تنها کسی نبود که به مدرسهی علوی(محل سکونت امام) روی آورد.
15 بهمن57:
بختیار تمام پایگاههایش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبههای مختلف سعی در به رخ کشیدن قدرت خود دارد. محورهای مورد تاکید و تهدید او در مصاحبهها اینها هستند:
-
- به آیتالله خمینی اجازه تشکیل دولت موقت را نمیدهم.
-
- کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند اعدام میکنم.
-
- تمام نظرات امام خمینی را در لباس قانون تحقق میبخشم.
امام در پاسخ تهدیدهای دولت فرمودند: «من باید نصیحت کنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش میخواهیم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند. ما به آنها محبت داریم...»
امام همچنین در سخنرانیها و دیدارهایشان با مردم اصول سیاستهایشان را اینگونه بیان فرمودند: «تمام اتباع خارجی در ایران به صورت آزاد زندگی خواهند کرد. ما برای اقلیتهای مذهبی احترام قائل هستیم. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که در خدمت ملت باشند. دولتها حق هیچ نظارت ندارند...»
16بهمن 57:
دهها خبرنگار داخلی و خارجی، گروههای مختلف مردم و جمعی از نزدیکان امام در سالن مدرسهی علوی اجتماع کردهاند. آیتالله هاشمی رفسنجانی حکم نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان را قرائت میکند. در حالی که مردم هر لحظه به پیروزی نزدیکشان امیدوارتر میشوند، جمعی از تیمساران ارتش در حال فراهم کردن مقدمات اجرای طرحی با حمایت مستقیم آمریکا برای دستگیری امام و کشتن مردم هستند.
اعضای شورای انقلاب، آیتالله دکتر بهشتی، آیتالله مطهری و مهندس بازرگان با تماسهای مداوم با فرماندهان ارتش سعی میکنند ارتش را بدون خونریزی، متحد ملت کنند. مردم با گل و اشک و شعار به استقبال ارتشیان میروند.
17بهمن57:
مردم در خیابانها و در حمایت از دولت بازرگان تظاهرات میکنند. شعارها علیه بختیار است، مردم بختیار را نمیخواهند. بختیار سعی دارد به مردم بفهماند در انجام وعدههای خود کوشاست.
به همین منظور در جلسهی مجلس حضور مییابد و نمایندگان در حضور بختیار طرحهای انحلال ساواک و دستگیری نخستوزیران و وزیران دولت از سال 1341 تا آن سال که متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصویب میکنند.
18بهمن57:
امام خمینی فرمان دادهاند نام اشخاصی که به نوعی به کشور و مردم خیانت کردهاند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصین، فرستندهای سیار در مدرسهی علوی راهاندازی میشود. اینجا تهران، کانال انقلاب!
19بهمن57:
بختیار دستور تیراندازی به سمت مردم را میدهد. در بعضی از نقاط کشور به سمت مردم تیراندازی میشود. عدهی زیادی از همافران و افراد نیروی هوایی، با لباسهای نظامی و در میان شادی و حیرت مردم به اقامتگاه امام رفتند. امام خمینی در این دیدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همانطور که گفتید تا حالا در اطاعت طاغوت بودید، حال به قرآن پیوستید. قرآن حافظ شماست. امیدوارم با کمک شما بتوانیم در اینجا حکومت اسلامی را برقرار کنیم.»
20بهمن57:
پس از خبر ساعت 20، تصاویری از دوران اقامت امام خمینی در پاریس از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد. همزمان با پخش تصویر امام خمینی، همافران نیروی هوایی در پادگان، فریاد «اللهاکبر» سر دادند. شعار همافران در حمایت از امام خمینی باعث خشم افسران و کارکنان ضد اطلاعات نیروی هوایی شد.
اخطارهای تند آنان به همافران، به درگیری و تیراندازی و ورود گارد شاهنشاهی منجر شد. با بالا گرفتن درگیری، مردم برای کمک به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لولهی مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخید و آنها را هدف گلوله قرار داد. درگیری تا صبح ادامه داشت...
21بهمن57:
ساعت 10 صبح اسلحهخانهی نیروی هوایی به همت مردم و کمک همافران فتح شد.
ساعاتی بعد کلانتریهای 9، 10، 11، 12، 16، 26 و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد.
مردم تانکها و نفربرها را به خیابانها آوردند و به یکدیگر روحیه میدهند. فرمانداری نظامی که دستپاچه شدهاست، در آخرین اعلامیهاش که بارها از رادیو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نیم عصر اعلام کرد.
امام خمینی در پاسخ به دستور فرمانداری پیامی به این شرح صادر فرمودند: «اعلامیه امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند، برادران و خواهران عزیزم، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است.»
مردم خیابانها را ترک نکردند.
22بهمن57:
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونین مردم و نیروهای مسلح بود. از غروب روز بیستم، کسی خیابانها را ترک نکرده بود. درحالیکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژیم شدیدتر می شد خبر رسید که ستاد ژاندارمری واقع در میدان بیست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نیروی هوایی، دریایی و مردم افتاده است.
پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسلیحات ارتش،کارخانهها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالی که همه خیابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقیقه صبح، شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد، وزیر جنگ واکثر فرماندهان تشکیل جلسه داد و پس از مذاکرات بسیار، طی اعلامیهای بی طرفی ارتش را اعلام کرد:
«با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز بیست و دوم بهمن سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج ومرج و خونریزی بیشتر، بی طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطن پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی می نماید.»
این اعلامیه زمانی از رادیو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحی که سوار برخودروهای نظامی بودند. همچنین کاخ گلستان، مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور در دست مردم بود. شهربانی کل کشور، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست نیروهای مردمی فتح شد.
مردم، زندان کمیته [کمیتهی مشترک ضدخرابکاری] را که مرکز بازجویی و شکنجه متهمان سیاسی بود، به تصرف درآوردند و زندانیان را آزاد کردند. تا غروب این روز، تمام کلانتری ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگیر شده و به مدرسه رفاه – محل شورای انقلاب – برده شدند. فرمانداری نظامی آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد.
به موجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شد برای اجرای تصمیم شورای عالی ارتش به پادگانهای خود برگردند. درحالی که مردم به سوی کاخ نخست وزیری در حرکت بودند، بختیار که پس از فرار نظامیان با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نیمه تمام رها کرد و از در پشتی ساختمان نخست وزیری گریخت.
سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی) به دست مردم اسیر شد و سرلشکر ناجی (فرمانده گارد جاویدان) در حوالی میدان فوزیه امام حسین (ع) در جریان زد و خورد به ضرب گلوله ای کشته شد. امیرعباس هویدا نخست وزیر اسبق، نیز خود را به شورای انقلاب تسلیم کرد.
رادیو و تلویزیون نظامی به تصرف مردم در آمد. در آخرین لحظهها گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیت الله طالقانی رسیده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پیام ازکارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتی نسبتا طولانی، رادیو دوباره آغاز به کار کرد. صدای گوینده از شدت هیجان می لرزید:
برای زنان و مردان ایرانی مقوله کشف حجاب یکی از غیر قابل تصورترین مسائل زندگی خود بود و نمی توانستند به این راحتی با این مقوله کنار بیایند به همین جهت زمینه سازی ها بیشتر در حطیه روانشناسی افراد حرکت می کرد.
از جمله این مسائل ایجاد شعارهایی مبنی بر اینکه این کار در راستای امنیت بیشتر زنان است که در نتیجه توسعه کشور به وجود می آید و این خود اقدامی است در جهت امنیت و آسایش مردم ایران.
به موضوع کشف حجاب و سیاستهای ضددینیِ پهلوی اول فراوان پرداخته شده است، اما در این مقاله هدف ما بررسی جنبهای خاص از این موضوع است. توضیح اینکه یکی از جنبههایی که در تشریح واقعهی کشف حجاب کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، ترس و تشویش عمیقی بود که دیکتاتوری پهلوی اول از واکنش مردم و جامعه داشت.
عمدهی بررسیها در این موضوع، اجرای این سیاست را در چارچوب سیاستهای فرهنگیِ استعماری همزمان در افغانستان، ایران، ترکیه و مصر تحلیل کردهاند که رضاخان نیز فارغ از هرگونه ملاحظه و نگرانی و بهشکلی خشونتبار، آن را به اجرا درآورده است. این نگاه و توصیف اگر چه بخش عمدهای از واقعیت تاریخی را نشان میدهد، اما وقتی میتواند تصویر کاملتری از ماجرا ارائه دهد که ترس و اضطراب رضاخان و دستگاه دیکتاتوری وی و همینطور تدابیری که برای مدیریت این سیاست در نظر گرفته شده بود را مورد توجه قرار دهد. - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931017001361#sthash.aN5UlYWs.dpuf
به موضوع کشف حجاب و سیاستهای ضددینیِ پهلوی اول فراوان پرداخته شده است، اما در این مقاله هدف ما بررسی جنبهای خاص از این موضوع است. توضیح اینکه یکی از جنبههایی که در تشریح واقعهی کشف حجاب کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، ترس و تشویش عمیقی بود که دیکتاتوری پهلوی اول از واکنش مردم و جامعه داشت.
عمدهی بررسیها در این موضوع، اجرای این سیاست را در چارچوب سیاستهای فرهنگیِ استعماری همزمان در افغانستان، ایران، ترکیه و مصر تحلیل کردهاند که رضاخان نیز فارغ از هرگونه ملاحظه و نگرانی و بهشکلی خشونتبار، آن را به اجرا درآورده است. این نگاه و توصیف اگر چه بخش عمدهای از واقعیت تاریخی را نشان میدهد، اما وقتی میتواند تصویر کاملتری از ماجرا ارائه دهد که ترس و اضطراب رضاخان و دستگاه دیکتاتوری وی و همینطور تدابیری که برای مدیریت این سیاست در نظر گرفته شده بود را مورد توجه قرار دهد. - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931017001361#sthash.aN5UlYWs.dpuf
به موضوع کشف حجاب و سیاستهای ضددینیِ پهلوی اول فراوان پرداخته شده است، اما در این مقاله هدف ما بررسی جنبهای خاص از این موضوع است. توضیح اینکه یکی از جنبههایی که در تشریح واقعهی کشف حجاب کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، ترس و تشویش عمیقی بود که دیکتاتوری پهلوی اول از واکنش مردم و جامعه داشت.
عمدهی بررسیها در این موضوع، اجرای این سیاست را در چارچوب سیاستهای فرهنگیِ استعماری همزمان در افغانستان، ایران، ترکیه و مصر تحلیل کردهاند که رضاخان نیز فارغ از هرگونه ملاحظه و نگرانی و بهشکلی خشونتبار، آن را به اجرا درآورده است. این نگاه و توصیف اگر چه بخش عمدهای از واقعیت تاریخی را نشان میدهد، اما وقتی میتواند تصویر کاملتری از ماجرا ارائه دهد که ترس و اضطراب رضاخان و دستگاه دیکتاتوری وی و همینطور تدابیری که برای مدیریت این سیاست در نظر گرفته شده بود را مورد توجه قرار دهد. - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931017001361#sthash.aN5UlYWs.dpuf
قانون کشف حجاب از 17 دی 1314، علیرغم اینکه تداعیکنندهی تجربهای تلخ در تاریخ معاصر ایران است، بدون شک یکی از مهم ترین رخدادهایی است که همواره در پسزمینهی ذهنی تحولات بعدی معاصر تا انقلاب اسلامی حضور داشته است.
توضیح اینکه یکی از جنبههایی که در تشریح واقعهی کشف حجاب کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، ترس و تشویش عمیقی بود که دیکتاتوری پهلوی اول از واکنش مردم و جامعه داشت .
عمدهی بررسیها در این موضوع، اجرای این سیاست را در چارچوب سیاستهای فرهنگیِ استعماری همزمان در افغانستان، ایران، ترکیه و مصر تحلیل کردهاند که رضاخان نیز فارغ از هرگونه ملاحظه و نگرانی و بهشکلی خشونتبار، آن را به اجرا درآورده است.
این نگاه و توصیف اگر چه بخش عمدهای از واقعیت تاریخی را نشان میدهد، اما وقتی میتواند تصویر کاملتری از ماجرا ارائه دهد که ترس و اضطراب رضاخان و دستگاه دیکتاتوری وی و همینطور تدابیری که برای مدیریت این سیاست در نظر گرفته شده بود را مورد توجه قرار دهد.
با تأمل دقیقتر در رویکردی که پهلوی اول نسبت به اجرای این سیاست در پیش گرفت، آشکار میگردد که یکی از دغدغهها و نگرانیها و ملاحظات جدی شخص رضاخان و دستگاه حاکم، مدیریت کردن پیامدهای این سیاست و کنترل واکنشهای احتمالی از سوی جامعه است.
اتخاذ فصل سرما (روز 17 دیماه 1314 بهعنوان روز آزادی زن) برای مقطع زمانی اجرای این قانون، خود گویای بخشی از نگرانیها و ملاحظات در اجرای این سیاست است.